چطور با معلم بداخلاق کنار بیاییم؟ - آکادمی 2080
× فروشگاه تغییر رمز تولیدمحتوا دعوت به همکاری قوانین تولید پروفایل راهنمای کاربران پرسش پاسخ سوابق سفارش تیکت سبد خرید
YOUR HTML GOES HERE
پروفایل بالا


مشاهده

آکادمی 2080 ، آموزشی با کیفیت برای همه

ارائه ی دوره های آنلاین و تخصصی - ارتقا شغلی ، دانشگاهی و آکادمیک

نام مقاله : چطور با معلم بداخلاق کنار بیاییم؟


چطور با معلم بداخلاق کنار بیاییم؟


شاید معلم شما فقط کمی سهل‌انگار است و با بی‌حوصلگی تدریس می‌کند. شاید هم پرخاشگر و عصبانی است و بین دانش‌آموزان فرق می‌گذارد. در هر صورت باید بدانید چطور با معلم بدعنق خود رفتار کنید و همزمان در درس‌هایتان موفق باشید.

در ادامه طی 3 بخش به شما کمک می‌کنیم:

بخش اول: باید بدانید چطور با معلم‌تان برخورد کنید



مشکل اصلی را پیدا کنید

گاهی فقط یک رفتار ناخوشایند کافی است تا از تمام خصوصیات معلم خود متنفر شوید. اما باید منطقی باشید. به این فکر کنید دقیقاً کدام ویژگی رفتاری او مانع یادگیری شما است؟ کدام ویژگی فقط کمی آزاردهنده است؟ پیدا کردن مشکل اصلی، اولین قدم برای حل آن است.

فرض کنید معلمی دارید که جوک‌های بی‌مزه تعریف می‌کند و مشخص نمی‌کند کدام تکالیف درسی را باید انجام دهید. در مورد اول میتوانید به جوک‌های مسخره بی‌اعتنایی کنید. اما در مورد دوم از معلم بخواهید قبل از اتمام هر جلسه، تکالیف مربوطه را روی تخته‌ی کلاس بنویسد.

گاهی ممکن است با معلم‌های خیلی سخت‌گیر به مشکل بربخورید. مخصوصاً وقتی در شرایط آرام و بدون فشار و استرس، بهتر می‌توانید درس یاد بگیرید. با این وجود اگر معلم‌تان دانش‌آموزان را می‌ترساند و تحقیر می‌کند، بهتر است موضوع را با والدین یا یکی از مسئولین مدرسه در میان بگذارید.

رفتار خود را ارزیابی کنید

فکر کنید چه رفتار‌هایی دارید که باعث دلخوری بین شما و معلم‌تان می‌شود. یادتان باشد این که نحوه‌ی تدریس معلم خسته‌کننده یا نادرست است؛ به شما اجازه نمی‌دهد بی‌ادبی کنید و سر کلاس چرت بزنید. در این صورت باید از معلم خود معذرت‌خواهی کنید.

البته حواستان باشد معذرت خواهی خالصانه را با فرصتی برای نقد کردن او اشتباه نگیرید. مثلاً به جای اینکه بگویید:» ببخشید سر کلاس خوابم برد. به خاطر این بود که درس دادن شما خیلی کسل کننده است. «بهتر است بگویید:» ببخشید دیروز سر کلاس حواسم نبود. میدانم ریاضی درس مهمی است و می‌خواهم جبران کنم. «با معلم‌تان صحبت کنید

خیلی محترمانه بخواهید شما را راهنمایی کند. به تمام نصایح و انتقاداتش گوش دهید و با حالت تدافعی جواب ندهید. در عوض جملات خودش را تکرار کنید تا مطمئن شوید حرف‌هایش را درست متوجه شده‌اید. این را بدانید معلم‌ها همیشه از دانش‌آموزان فعال استقبال می‌کنند.

در طول ترم برای آمادگی در امتحانات برنامه‌ریزی کنید و از معلم‌تان بخواهید درباره‌ی برنامه‌ی درسی شما نظر دهد. مثلاً از او بپرسید:» تصمیم گرفتم فصل‌های مشخصی را دوباره بخوانم و خلاصه‌نویسی کنم تا برای امتحانات آمادگی بیشتری داشته باشم. نظر شما چیست؟ آیا روش خاصی را پیشنهاد می‌کنید؟ «این نوع راهنمایی خواستن بسیار موثرتر از پرسیدن سوالات کلی و تکراری است.

در مواقع لازم معلم‌تان را تشویق کنید

درست همان طور که معلم، شما را برای بهتر درس خواندن تشویق می‌کند. شما هم می‌توانید او را برای بهتر درس دادن تشویق کنید. ممکن است مدت زیادی طول بکشد، ولی در نهایت با این روش بهتر درس‌ها را متوجه می‌شوید و می‌توانید کلاس‌های خشک درسی را راحت‌تر تحمل کنید.

البته در تشویق کردن معلم، لازم است صادق باشید و خودشیرینی نکنید. خالصانه به یادگیری مطالب جدید علاقه نشان دهید. از معلم سوال‌های بی‌ربط و سطحی نپرسید. سوال‌هایی بپرسید که نشان می‌دهند به درس توجه دارید و واقعاً می‌خواهید یاد بگیرید. ضمناً از توضیحات خوب و صریح معلم تشکر کنید. مثلاً توضیحاتی که باعث شدند مسئله‌ای را که قبلاً بلد نبودید، یاد بگیرید.

بخش دوم: مسئول یادگیری خود باشید

روی موفقیت خودتان تمرکز کنید

زیاد به حس بدی که نسبت به معلم خود دارید، فکر نکنید. این کار فقط وقت‌تان را تلف می‌کند و باعث می‌شود از درس خواندن بیزار شوید. یادتان باشد مجبور نیستید با معلم‌تان دوست باشید. فقط کافی است روی یادگیری مطالب تمرکز کنید و سعی کنید صرف نظر از معلمی که دارید، دانش‌آموز موفقی باشید.

فقط به این دلیل که معلم‌تان را دوست ندارید، کم‌کاری نکنید



در هر شرایطی سعی کنید تمام تکالیف مقرر شده را انجام دهید و از کلاس عقب نمانید. گاهی وقتی تصمیم می‌گیرید در کلاس فعال باشید و به درس توجه کنید؛ مطالب را بهتر یاد می‌گیرید و این باعث می‌شود کم‌کم به معلم‌تان علاقمند شوید.

برای خودتان هدف تعیین کنید

اگر معلم خوب درس نمی‌دهد، خودتان باید مطالب را یاد بگیرید. اصلی‌ترین بخش خودآموزی، تعیین اهداف شخصی، اما واقع‌گرایانه است.

از منابع مختلف استفاده کنید. مثلاً از تسهیلات وبسایت‌های آموزشی کمک بگیرید. کتاب‌های آموزشی مختلف بخوانید و نمونه سوالات امتحانی حل کنید. برای خودتان هدف تعیین کنید که باید به 80درصد سوالات، پاسخ صحیح دهید.

از معلم‌های دیگر کمک بخواهید

اگر متوجه‌ی مطالبی که معلم‌تان درس می‌دهد نمی‌شوید، ویدئو‌های آموزشی معلمین دیگر را نگاه کنید یا از معلم خصوصی کمک بخواهید.

مثلاً اگر معلم زبان شما خوب درس نمی‌دهد، از معلم زبان‌های دیگری که در مدرسه هستند راهنمایی بخواهید.

به صورت گروهی مطالعه کنید

گروهی درس خواندن می‌تواند کمک بزرگی به شما بکند. زیرا وقتی مطلبی را از زبان فرد دیگری می‌شنوید؛ ممکن است بهتر متوجه‌ی آن شوید.

به طور چرخشی مباحث مهم درسی را با دوستان‌تان دوره کنید و برای همدیگر توضیح دهید. می‌توانید از روش‌های خلاقانه برای یادگیری استفاده کنید. مثلاً از کلمات کلیدی فلش کارت تهیه کنید تا بهتر در ذهن بمانند و از مطالب درسی سوال طراحی کنید و از هم امتحان بگیرید.

بررسی کنید که آیا دچار اختلال ناتوانی در یادگیری هستید

اگر مشکلات یادگیری شما تنها منحصر به یک معلم نیست و اساساً در خواندن، یادآوری مطالب، مسیریابی و نظم شخصی مشکل دارید؛ ممکن است در معرض اختلال ناتوانی در یادگیری باشید. ناتوانی‌های رایج یادگیری مانند اختلال دیسلکسی یا بدخوانی بر توانایی خواندن و پردازش زبان و احتلال نوشتارپریشی بر توانایی نوشتن اثر می‌گذارند.

این مسئله را با معلم یا مشاوری که به او اعتماد دارید در میان بگذارید. مدرسه موظف است کمک‌ها و تسهیلات لازم برای ادامه تحصیل شما را فراهم کند.

بخش سوم: والدین‌تان باید در جریان باشند



اگر لازم بود به والدین‌تان اطلاع دهید

اگر رفتار‌های معلم، شما را می‌ترساند یا باعث می‌شود مطالب را به سختی یاد بگیرید؛ به یکی از والدین‌تان اطلاع دهید. چند نمونه از رفتار‌هایی که نیاز به دخالت والدین دارند از این قرار است:

مدام فریاد کشیدن و تحقیر کردن دانش‌آموزان از روی عمد
گم کردن تکالیف درسی دانش‌آموزان و حاضر نشدن در کلاس‌های درس
تدریس با روش‌های نادرست
تعیین تکالیف درسی سخت بدون تدریس مطالب کلیدی
مشکل را برای والدین‌تان شرح دهید

مثال‌های واضح بزنید. فقط نگویید:» معلم من خوب درس نمی‌دهد «بگویید:» مباحث را درهم توضیح می‌دهد و مطالب سخت کتاب را فقط روخوانی می‌کند. هفته‌ی پیش به ما تمرینی داد که امروز سر کلاس، خودش هم نمی‌توانست آن را حل کند.


از والدین‌تان بخواهید با معلم‌تان صحبت کنند

والدین‌تان می‌توانند برای معلم‌تان ایمیل بفرستند و در مورد مشکلاتی که دارید با او صحبت کنند. البته بهتر است قبل از فرستادن ایمیل، آن را بخوانید تا مطمئن شوید والدین‌تان به درستی متوجه‌ی مشکل‌تان شده‌اند.

بهتر است قبل از مراجعه به دفتر مدیر، با خود معلم صحبت کنند

با این روش والدین در مورد رفتار و برخورد معلم پیش‌زمینه دارند و بهتر می‌توانند مشکل را با مدیر در میان بگذارند.

از والدین‌تان بخواهید به دفتر مدیر مراجعه کنند

اگر معلم جواب نداد و مسئله حل نشد و یا حتی شرایط بدتر شد، باید مدیر را در جریان بگذارید.





ضمنا

بد نیست این را هم مطالعه کنید که 




چطور خودمان را در دل معلم های بد اخلاق جا کنیم؟
برای این کار به چند راه حل کوچک ، اما موثر اشاره می کنیم و از آن ها بهره می گیریم تا بتوانیم  در نظر معلم به دانش آموز خوبی تبدیل شویم .

1.کلاس برای معلم است:


همه میدانیم که اختیار کلاس در دستان معلم است . یکی از بهترین راه حل ها این است که طبق خواسته های او در کلاس عمل کنیم . معمولاً همه ی معلم ها ، دانش آموزانی  را خوب تلقی می کنند که به حرف هایشان گوش میدهند و نظم کلاس را رعایت می کنند . مشق ها را انجام دهیم و سر کلاس منظم بنشینیم . همین دو کار خیلی ساده می تواند نظر معلم را جلب کند که با ما بهتر رفتار کند .

2.شکار فعالیت های اضافه از معلم های بد اخلاق:


معمولاً هر چند وقت یکبار ، معلم ها تکالیف اضافه ای را در نظر می گیرند و در کلاس اعلام می کنند که چه کسی دوست دارد انجام این تکلیف را قبول کند. قبول کردن این فعالیت های اضافه و به خوبی انجام دادنش می تواند دید معلم را نسبت به ما عوض کند . تحقیق ، یکی از رایج ترین  فعالیت های اضافه ای است که معلم ها در نظر می گیرند . در اکثر اوقات معلم ها نمره ای را هم برای این فعالیت های اضافه به ما می دهند . یک معامله ی دوسر سود . هم دید معلم نسبت به ما عوض  می شود و هم نمره ای به ما اضافه می شود .

توسط ای دو راه کوچک میتوانید خیلی راحت خودتان را در دل معلم جا کنید . اما برخی معلم ها آنقدر سمج هستند که واقعاً نمیتوان در دل آن ها خود را جا کرد . سوال مهم این است که چگونه باید با اینگونه معلم ها برخورد کرد؟

اگر تمام راه حل های قبلی را انجام دادید اما به نتیجه نرسیدید پیشنهاد می کنیم که از راه  منطقی وارد شوید . در این قسمت هم دو مورد ارائه می دهیم که به احتمال بسیار زیاد با انجام این دو مورد می توانید با معلم های بد اخلاق برخورد کنید.

3.همه با هم ! گروه تاثیر بیشتری دارد:


همیشه اگر درخواست ها توسط تعداد زیاد آدم انجام شود ، تاثیر بیشتری حاصل می شود . احتمالاً اگر تنهایی به اتاق مدیر مدرسه مراجعه کنید و بگویید فلان معلم رفتارش با بچه ها بد است ، مدیر چنین چیزی را قبول نمیکند . اگر همین کار را به اتفاق تمام بچه هایی که معتقد هستند فلان معلم بد اخلاق است انجام دهید به احتمال بسیار زیاد نتیجه ی بهتری خواهید گرفت .برای مثال می توانید نامه ای آماده کنید و درخواست خود را درون آن بنویسید و از همه ی بچه ها بخواهید که پای آن را امضا کنند . یا حتی می توانید گروهی به اتاق مدیر بروید و یک نفر که میتواند مشکل را به خوبی مطرح کند را مسئول توضیح دادن مشکل کنید (می توانید آن فرد خودتان باشید) و با مدیر صحبت کنید و بقیه بچه ها هم حرف شما را تصدیق کنند و بگویند بله درست است .

4.خانواده بهترین پشتیبان است :


در صورتی که بازهم مدیر اقدامی نکرد می توانید این راه حل را بکار بگیرید . معمولاً وقتی پای پدرو مادر برای این کار به مدرسه باز شود ، مدیر مدرسه حتماً اقدامی خواهد کرد . کافی است این موضوع را با خانواده ی خود مطرح کنید . بگویید که فلان معلم بد اخلاق است . از اقدامات خودتان هم که انجام دادید تا در کلاس بهترین باشید و نظر معلم را جلب کنید به خانواده بگویید( دقت کنید که واقعاً باید این کار ها را انجام داده باشید) . مثلاً بگویید من همه ی مشق هایم را انجام میدهم ، سر کلاس منظم می نشینم و….. . از ناراضی بودن همکلاسی هایتان هم برای خانواده بگویید تا آن ها را مجاب کنید که به مدرسه بیایند و با مدیر در مورد معلم بد اخلاق صحبت کنند .

اگر نمی توانید والدین خود را مجاب کنید با تهیه ی محصول زیر خواهید توانست به راحتی والدین خود و حتی اطرافیان خود را هم در هر مسئله ای مجاب کنید و با آن ها توافق کنید 




دانلود فایل ها

برای این مجموعه فایل پیوست ارائه نشده است

نظرات

به این مقاله امتیاز دهید
نظر یا سوال خود را بنویسید



برای ارسال نظر باید در سایت لاگین کرده باشید

نابغه هایی که کودن شمرده می شدند!


1- آلبرت انیشتن در کودکی دچار بیماری دیسلسیک بود.یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرت انیشتن او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!! 2- توماس ادیسون که معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک می گرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد بیش از هزار وصد وپنجاه اختراع جامعه بشریت عرضه کند که بیشتر آنها در زمینه علم فیزیک بوده است!! 3- بتهون معلم او می گفت در طول زندگیش "اوچیزی یاد نخواهد گرفت" 4- پیکاسو یکی از معروفترین نقاشان جهان بدون کمک و حضور پدرش که در زمان امتحانات کنارش می نشست نمی توانست در درس هایش نمره قبولی کسب کند!! 5- هیلتون که مالک بیش از 300هتل در سرتاسر دنیاست در دوران کودکی برای گذران زندگی مجبور بود کف سالن‌ها و هتل ها را طی بکشد!! 6- جیمز وات که مخترع ماشین بخار بود فردی کودن توصیفش می کردند!! 7- امیل زولا نویسنده بزرگ فرانسوی دانش آموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت! 8- ناپلئون بنا پارت مدرسه خود را با رتبه 42به عنوان یک دانش آموز غیر ممتاز ترک کرد!! 9- لویی پاستور در مدرسه یک محصل متوسط بود ودر دوره لیسانس در درس شیمی بین 22 نفر رتبه 22 را کسب کرد!


روایتی از زندگی دانش آموز رفوزه ای که پروفسور شد/از کربلای 4 و معلمی در عشایر تا پدر پیوند کبد ایران

علی ملک حسینی که روزگاری به دلیل تنبل بودن مورد تمسخر همکلاسی هایش قرار می گرفت امروز با صرف فعل خواستن محرومیت ها را درنوردیده است و او را به عنوان پدر پیوند کبد ایران می شناسند.


پس شروع به تدریس نمود و بعد، از چند دانش آموز شروع به پرسش در مورد درس کرد، وقتی نوبت به یکی از دانش آموزان رسید و پاسخی اشتباه داد بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می کردند،  معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از ضریب هوشی و اعتماد بنفسی پایین برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.

 

زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدندمعلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. 



در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند دستش را بالا ببرد. 

 هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند، تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود، بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند ،معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. 

در طول این یک ماه معلّم جدید هرروز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد، کم کم نگاه هم کلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد، دیگر کسی او را مسخره نمی کرد آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خنگ " می نامید نیست. 

 به خاطر اعتماد بنفسی که آن معلّم دلسوز به او داد، دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. دیگر نمی خواست مانند گذشته موجودی بی اهمّیّت باشد، آن سال با معدّلی خوب قبول شد، به کلاس های بالاتر رفت، در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. 

مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است؛ او کسی نیست جز "دکتر علی ملک حسینی ".



این قصه را دکتر ملک حسینی در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته و برای معلّم خود آرزوی موفقیت کرده است.

سید علی ملک حسینی فرزند سید حبیب اله ملک حسینی و نوه سید صدر الدین ملک حسینی( آصدرا ) در روز 16 مرداد ماه در سال 1328 خورشیدی در روستای چشمه چنار شهرستان بویراحمد و در خانواده مذهبی و روحانی دیده به عالم هستی گشود.

زندگی نامه و دوران تحصیلی

وی پس از طی دوره متوسطه در شیراز به دانشسرای عشایری راه یافت و سپس به یاسوج بازگشت و به مدت دو سال در روستای مزدک به حرفه معلمی اشتغال داشت.

در سال 1350 جهت انجام خدمت سربازی و به منظور ادامه تحصیل به سپاه دانش پیوست و برای گذراندن دوره دو ساله سپاه دانش به دورترین نقاط مسجد سلیمان عازم شد به دلیل علاقه وافر به تحصیل دروس مختلف و تحقیق پرداخت سپس در آزمون کنکور شرکت و به رشته دامپزشکی دانشگاه تهران راه یافت این دوران مصادف شد با مرگ نابهنگام مادرش که بر اثر بیماری کبد درگذشت.

سال1365 فارغ‌التحصیل شد. بعد از 4 سال. اما بارها عازم جبهه شد و در بیمارستا‌های خط مقدم حضور داشت. یکی از دفعات (کربلای پنج) بود در بیمارستان امام حسین (ع) (فکر کنم در سه‌راهی شلمچه بود)، آنجا با آقای دکتر فاضل آشنا شد.

مدتی بعد به توصیه دکتر فاضل که خود از نام‌آوران عرصه پزشکی کشور (حتی جهان است) برای گذراندن دوره فوق تخصص در رشته پیوند کلیه، راهی بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران شد.



اولین پزشک فوق تخصص استان فارس

از روزی که پسر نوجوان ایلیاتی یک شبانه روز در برف و بوران از روستای زادگاهش را پیاده رفت، تا خود را به مادر بیمارش برساند قریب 18سال می‌گذشت و اکنون او اولین پزشک فوق تخصص استان فارس بود که قصد داشت بخش پیوند کلیه را در بیمارستان نمازی شیراز، راه‌اندازی کند.

حال دیگر همگان او را دکتر ملک حسینی خطاب می-کردند. پزشک ماهر، خوش‌نام و موفقی که قرار بود تحوّلی در عرصه پزشکی کشور ایجاد کند. تا قبل از او سال 1347در همین بیمارستان، اولین پیوند کلیه انجام شده بود و اکنون قرار بود یک بخش فعال و دائمی در بیمارستان، ایجاد شود. اما دکتر ملک حسینی قصد نداشت به آنچه که به‌دست آورده بسنده کند.

عطش سیری ناپذیر دانستن رهایش نمی کرد. جاه‌طلب نبود، بلکه چیزهایی برایش مهم بودند. او از جایی می‌آمد که فقر به تمام معنا در آن‌جا حاکم بود. فقر فرهنگی و اقتصادی، افق آرزوهای انسان را کوچک می‌کند؛ ولی او در دامن مادری پرورش یافته بود که به او آموخته بود، خواستن، توانستن است. آدمی، بالقوه توانایی عبور از همه سدها و موانع پیش‌روی خود را دارد.



تحصیل در امریکا

با همین نوع نگاه به زندگی دکتر ملک حسینی مسیر پیشرفت را ادامه داد و مدتی بعد به توصیه یکی از اساتید خود راهی بزرگترین مرکز پیوند کبد جهان در آمریکا شد.

ملک حسینی بعد از مدت کوتاهی به کشور بازگشت. او به عنوان یک متخصصص می‌دانست عمل پیوند نه یک جراحی ساده، بلکه یک فرآیند نسبتا پیچیده تیمی است. به همین جهت، بعد از اندکی با یک تیم پزشکی به آمریکا بازگشت. تیمی که بعد از پایان دوره بتواند به کمک آن‌ها عمل پیوند را در سرزمین مادریش راه‌اندازی کند. ملک حسینی و تیم همراهش پس از یک‌سال با آمادگی کامل به کشور بازگشتند و خود را برای اولین پیوند کبد در کشور آماده کردند.

بیمارستان نمازی؛ سرآمد کشورهای منطقه

اولین پیوند را تیرماه 1372 در بیمارستان نمازی شیراز انجام داد. خوشبختانه یه کار تیمی خیلی خوبی هم انجام شد تا آن تاریخ نه تنها در ایران، نه تنها در هیچ کشوری در آسیا، پیوند کبد انجام نشده بود. به جز یک مورد در ترکیه. هر چند به دلیل پذیرش ریاست دانشگاه علوم پزشکی توسط دکتر ملک حسینی، اندکی وقفه در پیوند کبد ایجاد شد، ولی پس از مدتی دکتر توانست از مسئولیت اجرایی رهایی پیدا کند. او بلافاصه برای گذراندن یک دوره شش ماهه، راهی انگلستان شد و پس از بازگشت به ایران بخش پیوند بیمارستان نمازی را، آن‌چنان فعال کرد که سرآمد کشورهای منطقه شد.

ورود به دنیای پزشکی


دکتر ملک حسینی در خصوص ورود به دنیای پزشکی می گوید: اصلاً به پزشکی فکر هم نمی‌کردم. شاید باور نکنید ولی تا همین 50 سال پیش در کل بویراحمد یک پزشک وجود نداشت دوتا پزشک‌یار بود و من اصلاً دکتری ندیده بودم که بخواهم الگوی ذهنی هم داشته باشم. فقط دوست داشتم دانشگاه قبول شوم.‌‌ همان سال آمدم تهران و کنکور دانشگاه تهران شرکت کردم. 120 هزار نفر شرکت‌کننده داشت و من چون فکر می‌کردم پزشکی قبول نمی‌شوم، رشته اول دامپزشکی زدم و شبانه هم علوم اجتماعی. هر دو رشته را قبول شدم. رتبه‌ام زیر صد شده بود و می‌توانستم پزشکی قبول شوم ولی هرچقدر پیگیری کردم گفتند طبق آیین‌نامه اجازه تغییر رشته انتخاب اول را نداری و به‌ناچار‌‌ همان دامپزشکی ثبت‌نام کردم.



انصراف از دامپزشکی و قبولی دوباره در کنکور پزشکی

وی افزود: برگشتم ولایتمان برای خداحافظی با مادربزرگم و با یکدست رختخواب برگشتم تهران و رفتم یک مسافرخانه‌ای در ناصرخسرو که پر از شپش بود. آن زمان تازه خوابگاه امیرآباد ساخته‌شده بود و ظرفیتش محدود بود و قرعه‌کشی می‌کردند. ما 36 نفر بودیم و فقط دوتا سهمیه داشتیم و خدا به دادم رسید و من توانستم به خوابگاه بروم. انگار همه دنیا را به من داده بودند. خلاصه یک سال درس‌های مشترکی که با پزشکی را داشتیم پاس کردم ولی اصلاً دامپزشکی را دوست نداشتم تا جلسه اولی که آناتومی خوک داشتم دیگر تصمیم گرفتم هر جوری شده تغییر رشته بدهم و دوباره درس خواندم برای کنکور. با رتبه خوب قبول شدم و واحدهایم را هم قبول کردند و کم‌کم در تهران جا افتادم.

ملک حسینی در خصوص تامین هزینه های تحصیلی خود گفت: تا امروز که اینجا نشستم حتی یک تومان از طرف خانواده‌ام کمک و حمایت مالی نداشتم. فقط دورانی که پیش عمویم بودم روزی یک تومان پول‌توجیبی می‌گرفتم. هزینه‌های دانشگاه را هم یا وام می‌گرفتم و یا چون درسم خوب بود کمک‌هزینه تحصیلی می‌گرفتم ماهی 300 تومان و با همان خودم را اداره می‌کردم.

ازدواج با دختر عمو و عمل به وصیت مادر

وی در خصوص ماجرای ازدواجش گفت: برای ازدواجم باوجودی که در تهران شرایط و مواردش بود اما به شیراز برگشتم و با دخترعمویم ازدواج کردم. همان که یک‌زمانی مادرم دوست داشت و حرفش را با من زده بود. هم وصیت مادرم بود و هم علاقه و ارادتی که به عمویم داشتم و هم در کل به ازدواج فامیلی بیشتر فکر می‌کردم.

ملک حسینی که ارادت ویژه ای به مادر خود داشت می گوید: پدرم همیشه مریض‌احوال بود مادرم با سختی کار می‌کرد و ما را آبرومند بزرگ می‌کرد، هرچند خیلی زود از دست رفت ولی همه زندگی من بود. هیچ‌چیزی در دنیا نمی‌تواند جایگزین تربیت مادر شود. من هنوز هر چه دارم ریشه در‌‌ همان تربیت دارد. حلال و حرام، محرم و نامحرم را در‌‌ همان بچگی از مادرم یاد گرفتم.

پدر پیوند کبد ایران در ادامه گفت: یک‌چیزی را خوب یادم مانده که مادرم از پدرش نقل می‌کرد. اینکه به‌هیچ‌عنوان در خانه کسی غذا نخور و سنگ به شکمت ببند ولی برای غذا به کسی رو نینداز و اینکه همیشه دیگ غذایت را بزرگ‌تر بگیر تا اگر کسی از راه رسید میهمان سفره‌ات شود. ما این‌طوری تربیت می‌شدیم هرچند با حداقل‌ها زندگی می‌کردیم اما بااخلاق بودیم. من تا کلاس ششم اصلاً نمی‌دانستم پرتقال چه شکلی است. مهم هم نبود ولی یاد گرفتم که دنیا یک کوره است که آدم را شکل می‌دهد و می‌سازد. اگر از بچگی آدم شکل بگیرد تمام آینده‌اش با‌‌ همان فرم می‌ماند. اگر هرجای دنیا باشد در هر محیط فاسدی هم باشد می‌تواند خودش را حفظ کند.



زندگی سخت در تهران

ملک حسینی در خصوص زندگی در تهران گفت: خوابگاه متاهلی نداشتیم و من هم پولی برای رهن خانه نداشتم. با یکی از دوستانم خانه‌ای را به صورت مشترک در نزدیکی زورآباد کرج با ماهی 900 تومان اجاره کردیم که نصف نصف پولش را پرداخت می‌کردیم. من ماهی 300 تومان کمک‌هزینه می‌گرفتم و در یک شرکت دارویی هم ویزیتور شده بودم و 300 تومان هم حقوق آنجا بود و با وامی که از دانشگاه می‌گرفتم اموراتمان می‌گذشت.

شب‌ها ساعت 12 می‌رسیدم کرج ولی زندگی بود دیگر.

سال بعد از آن  هم بچه‌دار شدیم و با برادرخانمم که پسرعمویم هم بود آمدیم در تهران و باهم یک‌خانه کوچک اجاره کردیم. تا رسیدیم به جریانات انقلاب و من شانس آوردم به‌محض انقلاب فرهنگی درسم تمام شد و الا 4 سال عقب می‌افتادم.

چرا پزشکی و پیوند کبد؟

پدر پیوند کلد ایران در خصوص دلایل خود برای انتخاب این رشته و تخصص گفت: همان مقطع یک نقطه عطف دیگری در زندگی من بود. من اول رفتم رشته اطفال و یک ماهی در مرکز طبی کودکان کارکردم. در اوج مباحث سیاسی آن روز‌ها بود که یک روز یک نامه‌ای به ما رسید چون دیده‌شده من روزنامه مجاهد می‌خوانم دیگر حق ادامه تحصیل ندارم و خودم هم که چندان این گرایش را دوست نداشتم و از ادامه درس منصرف شدم و به همسرم گفتم برگردیم یاسوج و من طرحم را بگذرانم.

یک‌هفته‌ای آنجا بودیم که نامه‌ای آمد که اشتباه شده و شما می‌توانید برگردید ولی من عادت ندارم به گذشته برگردم کاری که در ذهنم تمام شود یعنی دیگر تمام‌شده است. خلاصه یک سالی یاسوج ماندم و در همین دوران طرح، به این نتیجه رسیدم که جراحی را دوست دارم.

حضور در عملیات کربلای 4

در شیراز کنکور دستیاری دادم و چون رتبه اول بودم دکتر ملک‌زاده که معاون دانشگاه بود گفت هر رشته‌ای دوست داری انتخاب کن و باوجود این که آن زمان چشم‌پزشکی شیراز به‌ واسطه دکتر خدادوست خیلی مشهور شده بود ولی من جراحی را بیشتر دوست داشتم. دوره دستیاری من زمان جنگ بود و من در کربلای 4 در بیمارستان صحرایی امام حسین با دکتر فاضل آشنا شدم و ایشان به من پیشنهاد داد که پیوند عروق بخوانم. تا اینکه بعد‌ها رفتم بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران که تنها مرکز پیوند ایران بود و صدها پیوند کلیه زیر نظر دکتر فاضل انجام دادم تا اینکه وی به من گفت همه‌چیز را یاد گرفتی و حالا برگرد شیراز و مرکز پیوند آنجا را راه بینداز.

اینها را دیدین؟ ، امیدواریم مورد پسند شما باشند





  • 1
    6940118641 420